سفارش تبلیغ
صبا ویژن

world
 

داستان کوتاه فقر

 

فقر
میخواهم  بگویم ……
فقر  همه جا سر میکشد …….
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی  هم  نیست ……
فقر ، چیزی را  ” نداشتن ” است ، ولی  ، آن چیز پول نیست ….. طلا و غذا نیست  …….
فقر  ،  همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ……
فقر ،  تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ……
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …..
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود …..
فقر ،  همه جا سر میکشد ……..

فقر ، شب را ” بی غذا  ” سر کردن نیست ..
فقر ، روز را  ” بی اندیشه”   سر کردن است

 


[ دوشنبه 92/5/7 ] [ 2:33 عصر ] [ shadim ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 23
کل بازدیدها: 55259